فاطمه جانمانفاطمه جانمان، تا این لحظه: 8 سال و 24 روز سن داره

نفس طلایی

ممنونتم ...

سلام عزیزکم خوبی نازپرم؟ منم خوبم خدا رو شکر صبح بعد از یه شب پر از سرفه پاشدیم و با بابایی رفتیم خرید ... رفتیم سپه سالار و یه کفش مهمونی چرم ناناز خریدم ... البته بابایی کلی گفت یه جفت دیگه بردار برا دم دست که من نپسندیدم ... خلاصه از همون جا پیراشکی خریدیم که عالی بود بعدم که رفتیم تو راه از رضا لقمه که فکر کنم حدودای خیابون سی تیر باشه کباب گرفتیم که خیلی چسبید .... بعدم امدیم سمت خودمون و رفتیم درمانگاه ساج و امپولم و زدم و بعدم رفتیم شهروند بهرود و کلی خرید کردیم برای خونه ... بعدم امدیم خونه و دیدم خاله مریم اس ام اس داده که همه رفتن خونه ی خاله عزیز و ببینن که منم بلند شدم و رفتم و یه ذره بودیم و امدیم خونه و گوشت و مرغ ها رو شستم و ...
29 دی 1391

آش نذری

سلام بر گل دلم حالت خوبه فندقی ؟ از من نپرس که جریان داشتم این چند روز ... شنبه اش جو رو خونه ی مامان جون فاطمه گذاشتیم و الحمدلله دور همی هم خیلی خوش گذشت و هم خیلی خوشمزه شده بود گرچه جای خاله جون مریم، خاله جون فاطمه . خاله جون زینب خیلی خالی بود ...  بعد امدیم خونه و حال من رفت رو به وخامت وای تا صبح با اون حال بی حالی بیدار بودم سرما خوردم بدجور ... هنوزم در گیرشم ... خیلی سرماخوردگی بدی بود ... داره بدجور کلافه ام می کنه ... امروزم زده به سرم و سرفه هام بیشتر شده ... از یکشنبه هم بابایی رفته تا امتحاناش و بده و من خونه مامان جون اینام و دلم واسش یه ذره شده تازه باید دو روز دیگه هم صبر کنم .... بهترینم تراشکار ماهری شده ام ... ب...
26 دی 1391

خاندان کرامت .....

سلام بر رسول اکرم (ص) و درود خدا بر خاندان مطهرش ....  یادم میاد دفعه اول مکه رفتن تو راه جده به مدینه خیلی اضطراب داشتم اما وقتی برای اولین بار چشمم به گنبد خضراء افتاد ارامش و با عمق جونم درک کردم .... و وقتی داشتم از مدینه با سمت مکه می رفتم احساس می کردم چقدر پیامبر مهمون نواز هستن و عشقم بهشون صد چندان شد .... پیامبر عزیزم الهی خودم ... پدرم ... مادرم ... همسرم ... مالم ... اولادم ... به فداتون ... چقدر کریم و رئوف و عزیز هستین ...  (ایت الله بهجت می فرمودند: گشتیم و گشتیم و ذکری بالاتر از صلوات نیافتیم .... ) و امام حسن عزیزم ... کریم اهل بیت ... الهی به قربون غربتتون بشم ... الهی خودم .. پدرم.. مادرم ... همسرم ... ...
22 دی 1391

ان مع العسر یسرا

سلام عزیزم خوبی جوجو ؟ منم خوبم الان تازه رسیدم خونه امروز اخرین روز امتحانام بود و الان احساس می کنم یه بار هزار کیلویی از رو دوشم بر داشته شد .... امیدوارم نتایجش هم خوب بشه گرچه که خوب ندادم اما مهم تلاشی بود که انجام دادم ... انشالله که عاقبتش هم خیر بشه .... الان هم باید برم نماز بخونم و شام بذارم تا عشقم انشالله به سلامتی برسه تهران و... عزیز دلم یه دنیا دلم واست تنگ شده حتی یه روز دوریت هم یه دنیا است.... عاشقتم مهربونم    عاشقتم و می بوسمت مهربوووووووووووووووووووونم  ...
19 دی 1391

تسلیت می گم ...

سلام عزیزم خوبی ؟ منم خوبم امتحانا پشت سر هم نفس گیر هستن و وقتی بعد از یه امتحان سخت یه همچین خبر بدی بشنوی دیگه حالت توصیف کردنی نیست ..  بعد از امتحان بابایی زنگ زد و گفت که حاج اقا مجتبی تهرانی فوت کردن و... فوق العاده ناراحت شدم چون ایشون پیوند عقد من و بابایی رو خوندن و دفترشون اروم بود و عقدمون نورانی و خودشون مرد واقعی خدا ... با تواضع .... با ایمان ... و بعد ایشون و شب های قدرشون ... مسجد جامع بازار .. وقتی از عمق جون می گفتن یا غفار الذنوب... یا ستار العیوب ... وای چه شب هایی بودن .. شب هایی که احساس می کردم تو اسمون هستم و لحظه های که با دعای ایشون احساس می کردم نزدیک ترین جا به خدا هستم .... وای خدا ... علما می رن و هیچ چی...
13 دی 1391

دوباره امتحانا ...

سلام مامانی این وضعیت برای سال چهارم در خونه ی ما تکرار شد یعنی وضعیت قبل امتحانا ....  فردا امتحانام شروع میشه ... خیلی التماس دعا دارم 
8 دی 1391

ذهن خسته

سلام بر گل دلم حالت چه طوره نازنینم؟ وای که چقدر دلم می خواست می بودی و الان به جای خوندن این همه درس مشغول بازی با تو می بودم ... امتحانام از شنبه شروع میشه و همشون پشت سر همه و فوق العاده سنگین... متاسفانه برخلاف ترم های پیش که تو فرجه ها خوب می خوندم الان اصلا نخوندم و امروز شروع کردم به خوندن امتحان شنبه و دیدم وای که چقدر سخته و زیاد و چون من میان ترم نبودم باید دو تا کتاب امتحان بدم ... در کل حال جسمم و حال دلم هم خیلی خوش نیست ... البته خدا رو شکر بابت جمیع نعمت هایی که بهمون داده ... خلاصه دیگه بگم که باید برم شام بذارم ...  چقدر دلم می خواد تو یه سکوت عمیق بخوابم .... یه خوابی که من و از تموم دغدغه هام جدا کنه ... چقدر دلم می...
5 دی 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس طلایی می باشد